دو روز اومدم کرمان، هم صافکاری بردم خودم رو، هم تعویض روغن، چراغهای جلو رو هم عوض کردم دیگه آستیگمات نیستم، موتورم خواستم بیارم پایین که دیاگ کردم مشکل حل شد. الان مونده فقط زیربندی که تعمیرات اساسی میخواد، ایشالا دفعه بعدی ...
+ اکثرا کارهامو طبق عادت انجام میدم، انتخاب مسیرهای مترو، غذا خوردن، لباس پوشیدن و ... خب خیلی وقتا خوبه، بعضی وقتا نه. مثلا نیازی نیست برای خیلی کارا فکر و انرژی اضافه بذاری، ولی اگه یه بار بخوای کاری رو خلاف عادت انجام بدی داستان میشه! امروز داشتم فکر میکردم نکنه خدای ناکرده نمازهام رو هم از روی عادت میخونم، باید بیشتر فکر کنم، فتذکّر :|
خوشا نماز و نیاز کسی که از سرِ درد
به آبِ دیده و خون جگر طهارت کرد
++ یه پیرمرد دوستداشتنی هست خیاطی میکنه، عموماً کارهای کوچیک ودوزندگی، خیلی مسئولیتپذیر و باحال. نمیدونستم چرا بابام بهش میگفتن "پالون دوز" :) تا اینکه دیروز کاپشنم رو دادم بهش برای تعویض زیپ و چراییش رو فهمیدم! بنده خدا علی رغم مهارت بالایی که توی خیاطی داره، ظرافت کافی رو نداره :)) #کاپشنم #پالون
پانوشت: اخیراً پرتقالِ عزیزمون پروژه جالبی رو کلید زده به نام Recycling، یه پروژه با هدف کلی مدیریت بحران. چیزی که برای هممون هرازگاهی لازم میشه. به امید سربلندی و موفقیتش :)
دوپانوشت: بالأخره آسمون عقده دلش رو وا کرد و دونههای برف رو به زمین هدیه. خدایا قشنگیات رو شکر :)
تو این هوای سرد داوود آزاد هم میچسبه، آهنگاش البته. من مست و تو دیوانه ...