معجزه
يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ب.ظ
داستان امشب اینکه؛
یه ماشین امداد خودرو تو یه کوچه تنگ خاموش کرده بود و تنها کمکی که مردم برای روشن شدنش کردند، کز کردن در فضای گرم ارابه آهنیشان بود همراه با دعاهای زیر لب برای باز شدن مسیر.
گویی منتظر معجزه بودند. کسی چه میداند، شاید این امدادخودرو در گذشتهای دور به یکی از همین در انتظار نشستگان کمک کرده بود.
پ.ن: فکر کنم امشب چند نفر از اعتقاد به معجزه دست کشیدند.
۹۴/۱۰/۰۶
سلام قلم زیبا یی داری.