معرفی کتاب
المنه لله که این هفته تونستم کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) رو از شهید مطهری بخونم. بسی لذّت رفت و نشاط.
+ خلاصه خیلی اجمالی:
آن که قدرت پر کردن خلأها را دارد دیگران را به خود جذب میکند؛ و آن که نه تنها خلأای را پر نمیکند، بلکه بر خلأها میافزاید، انسانها را از خود طرد میکند؛ و بی تفاوتها هم همچو سنگی در کناری. (از متن)
+ خلاصه کمتر اجمالی:
کتاب از دو بخش اصلی نیروی جاذبه علی و نیروی دافعه علی تشکیل شده است. در بخش اول بیشتر کلیاتی من باب جاذبه و حصار شکنی علی ایراد میشود. در بخش دوم بیشتر به بیان جزییات و عوامل دفع علی میپردازد. در این بخش رفتار حضرت با سه گروه ناکثین (جنگ جمل)، قاسطین (جنگ صفّین) و مارقین یا خوارج (جنگ نهروان) بررسی میشود.
+ بخشهایی از کتاب:
1. عشق قوای خفته را بیدار و نیروهای بسته و مهار شده را آزاد میکند. الهامبخش است و قهرمانساز. چه بسیار شاعران و فیلسوفان و هنرمندان که مخلوق یک عشق و محبت نیرومندند. عشق، نفس را تکمیل و استعدادات حیرتانگیز باطنی را ظاهر میسازد.
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
2. مبارزه با خودپرستی مبارزه با محدودیت خود است. شخصیت باید توسعه یابد که همهی انسانهای دیگر را، بلکه همه جهان خلقت را در بر گیرد. و عشق، علاقه و تمایل انسان را به خارج از وجودش متوجه میکند.
3. دوستی همرنگساز است و زیباساز و غفلتآور؛ آنجا که پرتو افکند، عیب را هنر میبیند و خار را گل و یاسمن.
از پیامبر پرسیدند بهترین همنشین کیست؟ فرمودند آن کس که دیدنش شما را به یاد خدا بیندازد و گفتارش بر دانشتان بیفزاید و رفتارش شما را به یاد آخرت و قیامت بیندازد.
4. اهل عرفان و سیر و سلوک میگویند کاملی را پیدا کن و رشتهی محبّت و ارادتِ او را به گردنِ دل بیاویز؛ که از راه عقل و استدلال، هم بی خطرتر است و هم سریعتر.
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
5. وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد، یکی بصیرت در دین و دیگری بصیرت در عمل. و امّا بصیرت در عمل لازمهی دو شرطی است که در فقه از آنها به احتمال تأثیر و عدم ترتّب مفسده تعبیر شده است و مآلِ آن به دخالت دادنِ منطق است در این دو تکلیف.
این شرط که اِعمال بصیرت در امر به معروف و نهی از منکر واجب است، مورد اتّفاق جمیع فرق اسلامی است به جز خوارج. میگفتند امر به معروف و نهی از منکر تعبّد محض است، شرط احتمال اثر و عدم ترتّب مفسده ندارد و نباید نشست در اطرافش حساب و کتاب کرد.
6. وای به حال جامعه مسلمین از آن وقت که گروهی خشکه مقدسِ یک دندهی جاهلِ بیخبر، پا را به یک کفش کنند و به جان این و آن بیفتند. چه قدرتی میتواند در مقابل این مارهای افسون ناپذیر ایستادگی کند؟ کدام روح قوی و نیرومند است که در مقابل این قیافههای زهد و تقوا تکان نخورد؟ کدام دست است که بخواهد برای فرود آوردن شمشیر بر فرق اینها بالا رود و نلرزد؟ علی میگوید: "چشمِ این فتنه را من در آوردم. غیر از من احدی جرأت چنین کاری را نداشت، پس از آن که موجِ دریای تاریکی و شبههناکیِ آن بالا گرفته بود و هاریِ آن فزونی یافته بود."
وی میدانست اگر اینها پا بگیرند، همه را به درد خود مبتلا خواهند کرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرایی و تقشّر و تحجّری خواهند کشانید که کمر اسلام خم شود. مگر نه این است که پیغمبر فرمود: "دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدّس مآب." همیشه منافقان بیدین، مقدّسانِ احمق را علیه مصالح اسلامی بر میانگیزند؛ اینها شمشیری میگردند در دست آنها و تیری در کمان آنها.
پ.ن.1: می بخشید که طولانی شد!
پ.ن.2: فکر میکنم در شرایط کنونی جامعه، مطالعهی این کتاب برای هر جوان 18 سالهای ضروری است. –خودم که دیر خوندم.-
پ.ن.3: اگر حال و حوصلهی خوندن همه کتاب رو ندارید، ترجیحا بخش دوم اون رو مطالعه بفرمایید.
پ.ن.4: اگر کلا حال و حوصلهی خوندن کتاب رو ندارید، متن بالا رو بخونید لااقل!