نگران نباشید، من زنده ام
ای خواننده عزیز، که این بطری را از آب گرفته ای؛
اکنون دو روز است که اینترنت ما قطع شده است و من در این جزیره خوابگاه، میان کوچه باغ های طرشت، ایزوله شده ام.
در این مدت، با مرتضی غذا پختیم، اینترنت وصل نشد؛اتاق تکانی اساسی کردیم برای عید، ظرف شستیم، جارو کردیم، حتی گردگیری کردیم، باز هم اینترنت وصل نشد؛ لب بالکن نشستیم، عود روشن کردیم، برای هم حافظ خواندیم و غزل قورت دادیم، اما هنوز اینترنت وصل نشده است. الان که این نامه را می نویسم، مرتضی و من به اتفاق هزار نفر دیگر، سیم های خشک مودم ها را می مکیم به امید چند بایت یا بیت داده، اما دریغ و افسوس. ای خواننده عزیز، اگر دستت میرسد، به مسئولین محترم دانشگاه بفرما که پای مبارک را از روی سیم های نحیف خوابگاه بردارند. می ترسم اگر روند به همین گونه باشد، تا چند روز دیگر مجبور شویم برای سرگرم شدن، گرگم به هوا بازی کنیم و برای هم سبیل آتشی بکشیم!
پ.ن.1 : خدایا در بطری رو محکم می بندم، خودت کاری کن آب توش نره
پ.ن.2 : به خانواده هامان بگوئید من -میم خ-، مرتضی و آن هزار نفر هنوز زنده ایم.
باز خوبه توفیق اجباری شد خونه تکونی کردید